بازخوانی زندگی شبانه تهران، از دیروز تا هنوز در گفتگویی با دکتر سید محسن حبیبی
بازخوانی زندگی شبانه تهران، از دیروز تا هنوز در گفتگویی با دکتر سید محسن حبیبی (این مطلب از وب سایت سازمان زیباسازی شهرداری تهران عیناً نقل می گردد).
شهرهای ایران از چه زمانی زندگی شبانه را تجربه کردهاند؟ چه تفاوتی میان زندگی شبانه در تهران پیش و پس از انقلاب وجود دارد؟ آیا زندگی شبانه شهری در ادبیات ایران جایگاهی داشته است؟ نسبت جامعه دانشگاهی ایران با زندگی شبانه چگونه بوده است؟ برای ارتقای فضاهای شبانه تهران چه باید کرد؟ زندگی شبانه شهری در ایران امری نو و معاصر بوده که حدود یک سده از عمر آن میگذرد. با اکتشاف برق فضای شب روشن شد و این تمنا و میل در مردم به وجود آمد که در شب نیز میتوان از شهر استفاده کرد. نکتۀ مهمی که در زندگی شبانه مطرح میشود این است که زندگی شبانه عمدتاً امری فراغتی است. اگرچه گروهی شبها نیز کار میکنند، اما وقتی از فضای شهری صحبت میشود، علیالاصول صحبت از امری فراغتی است. یعنی زمانی است که مردمان فارغ از کارهای روزمرهشان میخواهند سرخوشیهای زندگی و شادمانیهای آن را تجربه کنند. شادمانیها و سرخوشیهای شبانه سابقاً در محافل خانوادگی و خانهها وجود داشت که البته هنوز هم ادامه دارد. اما در بسیاری از موارد، این سرخوشیها به فضای بیرونی و در واقع به فضای عمومی شهر سرریز میکنند. قبلاً زندگی شبانه به صورت عمومی در باغ و پارک وجود نداشت. اما با آمدن برق، بخصوص در فصول تابستان و بهار که روز طولانیتر است و شب کوتاهتر، زندگی شبانه از نیمههای شب شروع میشود. بنابراین زندگی شبانه امری مدرن و فراغتی برای لذت بردن از شهر و فضاهای عمومی آن است و شهر، بهناچار خودش را بسامان میکند. وجود فضاهایی مثل سینماها و تئاترها و باقی فضاهای شهری شواهدی بر این موضوع هستند.
اولین سرنخهای زندگی شبانه تهران را میتوان در خیابان لالهزار جستجو کرد. لالهزار مظفری یا محمدعلی شاهی که به دوران پهلوی نیز کشیده میشود. آن زمان لالهزار به عنوان خیابانی شبانه معروف بوده است. نه به آن معنا که روزها باز نباشد، بلکه به آن معنا که زندگی در جریان خیابان، زندگی شبانه است. از مغازهها گرفته تا سینماها و تئاترها تا رستورانها و هر چیزی که در آنجا وجود داشته است. البته فقط لالهزار نبود. در سایر شهرها هم چنین خیابانهایی که این نقش را برای زندگی شبانه ایفا میکردند، وجود داشته است. در شهرهای ما مبحث «زندگی شبانه» خود را با «شهر معاصر ایرانی» تعریف میکند. زندگی شبانهای که در دوران قاجار برای اولینبار شکل گرفت و هنوز هم ادامه دارد. مثلاً در محدودۀ تجریش، هنوز هم زندگی شبانه ادامه پیداکرده است، در حالی که خیابان لالهزار با تبدیل شدن به راسته تجاری و دگرگونی مفهوم فراغت شبانه، زندگی شبانه خود را از دست داده است. اما در تجریش زندگی شبانه ادامه داشته و مدام در حال بازتعریف خود است. به طور مثال اگر شبهای رمضان به میدان تجریش سر بزنید، شاهد شبزندهداری مردم خواهید بود. حتی سینماها نیز تا پاسی از بامداد باز هستند. در زندگی شبانه نقش «سرخوشی» یا «لذت بردن» خیلی قوی است. فعالیتهای فراغتیای مثل آبمیوه خوردن، سینما رفتن و یا حتی دوردورزدنها، گونه رفتاری که به دلیل عدم امکان پیاده قدم زدن شکلگرفته است و جوانان بهناچار با ماشین قدم میزنند، آن هم در شب چون زمان فراغت است.
در موسیقی هم زندگی شبانه دیده میشود. مثل ترانه «شبهای تهرانِ» خانم پروانه که از شبهای تهران و ویژگیهایش میگوید. فیلمهای سینمایی نیز زندگی شبانۀ تهران یا سایر شهرها را بسیار به تصویر کشیدهاند. این زندگی به این دلیل به تصویر کشیده میشد که با سرخوشی و شادمانی همراه بود.
در انقلاب نیز زندگی شبانه شهری در معنایی دیگر ظاهر میشود. شبِ شهر با شعارهای انقلابی و جنگ و گریزها تعریف میشود. تاریکی پوششی قدرتمند بود که امکان حیات انقلابی در شب را فراهم میکرد. آن اللهاکبرها که شبانه سر داده میشد، در واقع جدل و جدالی بود که روی پشتبامها در میگرفت. این نیز نوعی زندگی شبانه بود منتها از آن وجه سرخوشانهاش به وجهی انقلابی درآمد. بعد از انقلاب هم این سنت ماند و هنوز هم در بزنگاههایی که پیش میآید، مردم بر روی بامهای شهر ندای اللهاکبر سر میدهند. آن موقع به تکذیب و امروز در تأیید. زندگی شبانه به مدت هشت سال از شهرهای ایران رخت برمیبندد، یعنی در هشت سالی که جنگ است. هراس از جنگ، هراس از موشکها، هراس از بمبها زندگی شبانه را دگرگونه میکند. اما زمانی که جنگ تمام میشود، بهمحض اینکه اولین دولت بعد از جنگ، با شیوههای بیشوکم رفاهطلبانهاش خود را معرفی میکند، زندگی شبانه همراه با سرخوشی، با قدرت بیشتری از سر گرفته میشود و خودش را بازتعریف میکند. اینبار این زندگی شبانه بیشتر در پارکها صورت میگیرد. بیشتر در جایی که برق هست و طبیعت نیز وجود دارد. مکانهایی مثل کافههای دربند، فرحزاد و چند جای دیگر که در آن دوره رونق میگیرد و تا امروز حیاتشان ادامه دارد.
نکتۀ دیگری که باید به آن توجه کرد، وضعیت شبانۀ خیابانها است. خیابانها نیز فعال شدهاند؛ نیمهشب هم زندگی در آنها جریان دارد. مغازهها باز هستند. زندگی شبانهای که در تهران، بخصوص در باز بودن مغازهها وجود دارد در کمتر شهری از اروپا تجربه میشود. آنجا شبها مغازهای باز نیست. ساعت شش میبندند و میروند و زندگی شبانه، دیگر زندگی شادمانۀ شبانه است. وجه گردشگری آن پررنگ است. ولی اینجا مردم ساعت هشت یا نُه شب به خیابان میآیند تا لباس بخرند. بهواقع شبهای تهران، همان امتداد زندگی روزانه است، اما با فراغت بیشتر. اینگونۀ رفتاری، یعنی تداوم فعالیت از روز تا شب، از پدیدههایی است باید دربارۀ آن تحقیق و پژوهش کرد.
زندگی شبانه در شهرهای ما مدیریت شده نیست، کاملاً خودانگیخته است. اگر مدیریتی وجود داشته باشد، قانون اصناف و اماکن است که ساعتی خاص، گاه تا نیمهشب، را برای بسته شدن مغازهها پی میگیرد. به همین سبب بعضی از مغازهها میبندند و برخی دیگر باز هستند. آنها که باز میمانند در کنار خود امکانات فراغتی دارند. یعنی مردم برای فراغت میآیند اما در کنار آن خرید هم میکنند. به عنوان مثال، پالادیوم (که هنوز نرفتهام ولی از آن شنیدهام) مرکز خریدی است که در ترکیب با مجموعه فراغتی، فعالیتش تا ساعات اولیه بامداد نیز ادامه دارد و یا ارگ و تندیس؛ یعنی مجموعههایی فراغتی که فعالیت را از روز تا پاسی از شب تداوم میبخشند و موجب سرزندگی فضا شده، زندگی شهری را در شب جاری میکنند و ازآنجاییکه شتاب روز در شب وجود ندارد، زندگی بدیعتر و مطلوبتر میشود. نهفقط در تهران که در همۀ شهرهای بزرگ کشور اینچنین است.
من معمولاً شبها زود میخوابم و صبحها زود بیدار میشوم و در نتیجه زندگی شبانه ندارم، اما گاهی که بهناچار شب را بیرون هستم، حیرت میکنم و برایم ذوقانگیز است که مردم در شبها هم زندگی میکنند. مثلاً وقتی نیمههای شب صدای قهقهۀ جوانها را میشنوید یا میبینید که باهم دارند گفتگو میکنند یا میبینید که خانوادهها در پارکها شادمان در حال گذران وقت هستند، لذت میبرید از این همه سرخوشی. اگر بخواهیم مقایسهای بین پیش از انقلاب و پس از آن انجام دهیم، تفاوت اصلی در این است که قبل از انقلاب زندگی شبانه بیشوکم مردانه بود، اما امروز زندگی شبانه بیشتر خانوادگی است. نه اینکه در آن زمان فضای خانوادگی اصلاً وجود نداشت؛ بود، اما عمومیت نداشت. شب تهرانِ پساانقلابی شب خانوادهها است. از یک کودک تا پیرترین فرد خانواده. این موضوع امری مهم است و ناشی از امنیت خاطری است که شهر برای زندگی بیرونی خانواده فراهم آورده است. امروزه وقتی به پارک ملت یا جمشیدیه، یا پارکهای دیگر میروید، گروههای خانوادگی زیادی را مشاهده میکنید؛ یعنی در طول روز، زن و مرد کار کردهاند و از شب به عنوان بخشی از زندگیشان استفاده میکنند.
با وجود چنین استقبالی از شبها، ما هنوز نورپردازی مناسبی نداریم. معمولاً خود مغازهها نور معابر را تأمین میکنند. چه با نور ویترین خود چه با نصب چراغ در معبر. پارکهایمان نیز نور کافی ندارند. مردم با خودشان چراغ میبرند. درواقع خودشان فضا را برای استفاده شبانه آماده میکنند. البته لازم است بگوییم در مقیاس روزانه هم مدیریت شهری آنطور که باید به عرصههای عمومی شهر توجه چندانی ندارد. چند سالی است که گفته می شود فضاهای تهران را باید جذاب کرد، آرام کرد، پاکیزه کرد. چند سالی است که گفته می شود بگذارید مردم در شهر راه بروند، زندگی کنند و لذت ببرند. این موارد در مقیاس شب بهمراتب اولیتر میشود. اکنون این فضاها و عرصهها را چگونه برای شب تجهیز کنیم؟ یعنی چگونه شب را در شهر و شهر را در شب تعریف کنیم؟ ما به جای آنکه بخواهیم این دوردورزدنها را مدیریت کنیم، اگر برای آن افراد فضا و عرصۀ فراغتی پیاده ایجاد کنیم، دیگر دوردور نمیکنند.
آنچه جلو تجهیز فضاها و آمادهسازی برای استفاده بهینه در شب را میگیرد چالشی است که باید آن را در نظر گرفت: اینکه آیا فضای شبانه فضای مشوق بزه است یا فضای مشوق زندگی؟ به عنوان مثال به خیابان هفده شهریور فکر کنید. محوری که برای حیات شبانه و قدم زدن طراحی شد، اما مورد استقبال مردم قرار نگرفت و آورده آن صرفاً تجمع بزه بود. اگر ما کمی توجه میکردیم، خیابان هفده شهریور هم میتوانست فضای سرزندهای باشد و محلّ بزهکاران نباشد. چالش اصلی اینجاست که چگونه فکر کنیم، اینکه تاریکی شب را فرصتی بدانیم که در آن خلاف صورت بگیرد، یا ما نورانیاش کنیم که زندگی در آن نفوذ کند. برای همین لازم است هم شب را در شهر تعریف کنیم و هم شهر را در شب. هر چقدر فضاها خانوادگیتر شوند شهر در شب ایمنتر است، چون معمولاً خانوادهها به فضاهای ناامن نمیروند. این موضوع در آمستردام قابل ملاحظه است. در نیمهشب میتوان دختری سوار بر دوچرخه را دید که آسودهخاطر راه خود را میرود. یعنی فضا به لحاظ ذهنی ایمن است و آن دختر از آن ساعت شب هراسی ندارد. دلیلش هم آن است که در آنجا درجۀ زندگی شهری در شب بسیار بالا رفته است و فضا برای شهروند ایمن است. البته نه به آن معنا که در آن شهرها هیچ خلافی وجود ندارد اما باید دید که آمار کدام آنها بیشتر است، زندگی یا بزه؟ در اینجا ماجرا فرق دارد. در برخی فضاها زندگی شبانه به صورت خودجوش اتفاق افتاده است که میتوان با مدیریت ارتقایشان داد. ممکن است کیفیت برخی از این فضاها کم باشد، که باید کیفیتشان ارتقا داده شود. به همان اندازه که به ارتقای کیفیت در روز فکر میکنیم، در شب هم باید فکر کنیم. به همان اندازه که فکر میکنیم شهر را در روز باید زیستپذیر کنیم، باید به همان اندازه در شب نیز زیستپذیرش کنیم. آنوقت فضا و عرصۀ عمومی قابل مدیریت و ایمنتر میشود.
از این جهت مغفول مانده که اولاً هنوز در برنامهریزی شهری تنها به شهر در زمان فعالیت میپردازد؛ حتی در روز هم شهر را طوری میبیند که گویی تنها زمان فعالیتِ آن مهم است و به این ترتیب اصلاً شب در شهر و شهر در شب دیده نمیشود. دیگر اینکه طراحی شهری نیز از پرداختن به این امر غافل است. طراحی شهری فقط به مناظر و مرایای روز می پردازد و فضای شهری در روز را طرح میاندازد. فضای روز یعنی چگونگی پرداختن به منظر شهری، عمق آن، سایهروشنهای آن، پیش و پس رفتن بناها و اینکه برآمدگیها یا تورفتگیهای فضا و مکان چگونه است. هرگز هوا تاریک در نظر گرفته نمیشود و زیباییشناسی شهری در شب تعریف نمیشود.
به همین دلیل میتوان گفت که زندگی شبانه در شهرهای ما خودبخودی است و مدیریت، برنامهریزی و طراحی شهری در ایجاد این حیاتهای شبانه تأثیری نداشته است. این رویه باید تغییر کند. میشود به همان اندازه که در روز به نماهای شهری توجه میشود، در شب هم توجه شود. در واقع هیچگاه در ذهن برنامهریز یا طراح این موضوع وجود ندارد که شب هم جزئی از زندگی است، دلیلش هم آن است که اصولاً به اوقات فراغت فکر نمیکنند. تصور این است که مردم هشت شب به خانههایشان میروند و میخوابند، در حالی که در ایران امروز فضاهای شبانه و نحوه مدیریت و طراحی آنها بسیار سادهتر از دیگر کشورهاست. در ایران نیازی نیست فضایی بسازید تا مردم حضور پیدا کنند بلکه شهر خودش نقاط یا پهنههای مورد استفادۀ ساکنانش را تولید میکند. وظیفۀ ما نیز مدیریت همین فضاهای خودانگیخته است. کافی است این فضاها را برنامهریزی و یا طراحی کنیم. به طور مثال وقتی پارکهای محلهای شبها خلوت میشوند و در عوض فضاهایی چون بام تهران و یا پارک جمشیدیه تا پاسی از شب سرزنده و پرجمعیت است، وظیفۀ ما برنامهریزی و مدیریت گونۀ دوم است؛ فضاهایی که شهر خودش تولید کرده است.
مدیریت شهری ما باید به گونهای باشد که تشخیص بدهد چه مکانی قابلیت ارتقای شبانه دارد و به آن توجه نشده است. همان قابلیتهای موجود را تحریک کند. به عنوان مثال، آیا آن زمان که بولوار اندرزگو طراحی میشد، هرگز این تصور وجود داشت که از آن فضا به این صورت موجود استفاده شود؟ البته که نه. طراح شهری تنها خواسته بود مسیری را برای عبور خودرو ترسیم کند، اما اکنون بولوار اندرزگو پاتوق شده است و روز و شب آن همگان را دچار ترافیک پیشبینینشده کرده است. اما نحوه مواجهه با چنین پدیدههایی چگونه است؟ امروز که پاتوق شده چه باید کرد؟ طبیعتاً باید به جای مقابله با آن، به استقبالش برویم و برای آن طرحی نو بزنیم و آن را مدیریت کنیم.
مدیریت حتماً با سختافزار نیست. اصولاً مدیریت شهری نرمافزاری است. اگر فضا را پرنور کنیم، کدام بزه رخ میدهد؟ باید اجازه دهیم که فضاها گشایش پیدا کنند. زندگی شبانه الان هم وجود دارد. مردم شبها کنار خیابان میایستند و آبانار میخورند. اگر فضا آماده شود که راهبندان نشود و مردم راحت باشند، آبانارشان را میخورند و میروند، همانطور که صبح زود حلیم یا کلهپاچه میخورند. من گمان میکنم که به همان اندازه که نسبت به زندگی روزانۀ فراغتی کمتوجهیم، به همان اندازه هم به زندگی فراغتی شبانه بیتوجهیم. چون ما فقط به فعالیت فکر میکنیم. در حالی که الان زمانهای است که آهستهآهسته فعالیت به درون خانهها منتقل میشود. شبکهها به خانهها میروند. بچهها درسشان را در خانه میخوانند. امتحانشان را در خانه میدهند. حتی بعضی از مردم کارشان را هم در خانه انجام میدهند. پس شهر از این پس باید برای اوقات فراغت باشد.
اگر بخواهم بحث را جمعبندی کنم باید بگویم که درنهایت میتوان گفت زندگی شبانه بخشی از زندگی شهری است که در ایران عمدتاً مغفول مانده است، یکی به دلیل ماهیت تاریک بودن و استتار شب است و دلیل دوم هم نگرانیهای ذهنی از تاریکی و دیده نشدن است و چالشهایی که برای افراد ایجاد میشود. مردم فکر میکنند که شب خطرناکتر است. اما اگر فضا مناسب حضور خانوادهها باشد و از فضای شهر ترسی وجود نداشته باشد این نگرانی ذهنی هم حل میشود. مثلاً میتوان فروش غذاهای خانگی را در شب دایر کرد و یا بازارچههای موقت شبانه راه انداخت. یعنی اگر در مرکز شهر امکانی فراهم شود که شبها مردم بتوانند به دور از قیلوقال روز در آن قدم بزنند، مطمئن باشید که مغازهای هم کنارش باز میشود و کمکم شلوغتر میشود. مغازهدار وقتی میبیند که جمعیتی در حال رفتوآمد هستند، خودش مغازهاش را باز نگه می دارد و به کسبوکار می پردازد. ایام ماه رمضان تمام مغازههای میدان تجریش باز بودند. این اتفاق زمانی رخ میدهد که به زندگی شبانه شهر اهمیت داده شود. مدیریت شهری یعنی ارتقای کیفیت زندگی شهری هم در روز و هم در شب.
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت < <دیوار خبر>>مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.